میزان، پیچیدگی و اهمیت دادهها با سرعتی بی سابقه در حال افزایش است. پیشبینی میشود که میزان دادهها در جهان تا سال 2025 به 175 زتابایت (175 میلیارد ترابایت) برسد که نسبت به سال 2018 به صورت سالانه حدود 66 درصد افزایش خواهد داشت. دادههایی که بخش مالی برای ایجاد مزیت های رقابتی و تطابق با آنها استفاده خواهد کرد، از این قاعده مستثنی نیست. رشد نمایی یک چالش مهم برای تیمهای مالی تلقی میشود چرا که آنها به دنبال خلاصه کردن مجموعه دادههای بزرگتر و پیچیدهتر در یک منبع واحد حقیقی هستند که اطلاعات و نگرشهای عملی را برای بقیه سازمان فراهم میکند.
الزام 2- به صنعت مالی کمک کنید تا با رهبری دادهها پیشروی کند
میزان، پیچیدگی و اهمیت دادهها با سرعتی بی سابقه در حال افزایش است. پیشبینی میشود که میزان دادهها در جهان تا سال 2025 به 175 زتابایت (175 میلیارد ترابایت) برسد که نسبت به سال 2018 به صورت سالانه حدود 66 درصد افزایش خواهد داشت. دادههایی که بخش مالی برای ایجاد مزیت های رقابتی و تطابق با آنها استفاده خواهد کرد، از این قاعده مستثنی نیست. رشد نمایی یک چالش مهم برای تیمهای مالی تلقی میشود چرا که آنها به دنبال خلاصه کردن مجموعه دادههای بزرگتر و پیچیدهتر در یک منبع واحد حقیقی هستند که اطلاعات و نگرشهای عملی را برای بقیه سازمان فراهم میکند.
دپارتمانهای امور مالی به یک استراتژی مدیریت داده که به روشنی تعریفشده باشد برای هدایت جمعآوری، ذخیرهسازی و بازپرسی از حجم فزاینده دادههای مورد نیاز برای انجام انواع تجزیه و تحلیل مورد نیاز کسبوکار نیاز دارند. برای پشتیبانی از کسبوکار (خواه از طریق برنامهریزی سناریوهای مالی دقیقتر، بینش در مورد نحوه مدیریت بهتر نقدینگی، یا راهنماییهای بهبود یافته در مورد بهترین مکان استقرار داراییها) امور مالی باید بتواند به سرعت دادههای باکیفیت و قابل اعتماد را به نمایش بگذارد.
عملکرد مالی به دلیل نقش مرکزی آن، به طور منحصر به فردی برای کمک به تعریف استراتژی داده اصلی برای شرکت مستقر گردیده است. به عنوان بخشی از مسئولیت عملکرد برای یکپارچهسازی، سادهسازی و کنترل دادههای گسترده، رهبران مالی میتوانند:
- کیفیت و ثبات داده ها را در اولویت قرار دهند. اولین گام، تعیین استانداردهای بالا در مورد ساختار داده، ورود، تجمیع، ذخیره سازی و حفاظت از آنها در شرکت است. مدیران مالی همچنین میتوانند نقش بزرگتری در ایجاد تحول در کل سازمان داشته باشند. از لحاظ تاریخی، کمتر از نیمی از مدیران مالی این تلاشها را رهبری کردهاند. با هدایت توسعه اداره اطلاعات و تصمیمات مدل عملیاتی ، مدیران مالی میتوانند شیوههای مدیریت تغییر را نه تنها در درون سازمان مالی، بلکه در عملکردهای مجاور که بخش اعظم اطلاعات مالی را تولید میکند، تقویت نماید.
- به همراستایی استاندارد دادهها در بخشها کمک کنند. اگر چه در بسیاری از سازمانها، مدیر ارشد داده بخشی از گروه فناوری اطلاعات است، مدیر مالی یک دیدگاه منحصربهفرد به عنوان مصرفکننده اصلی و ارائهدهنده اطلاعات ثابت در سراسر شرکت دارد. در واقع، مدیران مالی اغلب در جایگاه مناسبی برای تخصیص منابع در بخشهای مختلف به منظور رسیدگی به موضوع استانداردهای دادهها قرار دارند و میتوانند این موضوعات را در صدر اولویت سازمان قرار دهند. در حالی که امور مالی نمیتواند تلاشهای خود را به تنهایی هدایت کند ، میتواند همکاری میان رهبران فناوری اطلاعات، دیجیتال، مواجهه با مشتری و عملکردهای عملیاتی را ارتقا بخشد؛ بهویژه با توسعه موارد تجاری قوی که بازده سرمایهگذاری قابل سنجش را برای بهبودهای مرتبط در کیفیت داده بیان میکند.
- بر روی یک استحکام داده چابک و مجهز به فناوری سرمایه گذاری کنند. مدیران مالی می توانند از اتخاذ یک معماری لایهای با یک لایه داده مشترک که به اندازه کافی انعطاف پذیر است تا نیازهای در حال تغییر کسبوکار را برآورده کرده و در عین حال منبع اصلی را حفظ کند ، حمایت کنند.
- برای پاکسازی دادهها بودجه تخصیص دهند. سرمایهگذاری در ظرفیت کارکنان مالی برای اعتبارسنجی و پاکسازی دادهها در نقطه ورود بسیار کارآمدتر از پرداختن به مسائل مربوط به کیفیت دادهها پس از وقوع است. به موازات آن، کارکنان مالی احتمالاً به قابلیتهای بیشتری برای درک محدودیتهای دادهها و نحوه رفع آنها نیاز خواهند داشت.
- از تکنولوژی برای دستیابی به دادههای با کیفیت بالا بهره گیرند. پاکسازی دادهها همیشه ضروری بوده است، اما تا همین اواخر شامل کار دستی خستهکننده و وقتگیر بود. امروزه، الگوریتمهای یادگیری ماشینی میتوانند به ارجاع متقابل و اعتبارسنجی دادهها کمک کنند، که میتواند خطاها و زمان مورد نیاز برای اطمینان از صحت دادهها را در هنگام دریافت کاهش دهد.
الزام 3- تصمیمگیری را بهبود ببخشید
استفاده از تکنیکهای تحلیلی پیشرفته برای حل مشکلات کسبوکار فشرده، به طور فزایندهای یک نیاز برای دپارتمانهای امور مالی است. دو سال پیش، همکاران ما دریافتند که بیش از نیمی از مدیران مالی که مورد بررسی قرار گرفتند، قصد استفاده از تحلیلهای پیشرفته برای بهبود دقت پیشبینیهای جریان نقدی را دارند.
این گونه اقدامات در حال افزایش است. برای مثال یک شرکت کالاهای مصرفی آمریکایی در حال ساخت یک ابزار پیشبینی است که دادهها از جمله شرایط اقتصاد کلان، عوامل جغرافیایی، آمار جمعیتی و دیگر متغیرها را جمعآوری و تحلیل میکند. رهبران کسبوکار با این اطلاعات امیدوارند بتوانند تصمیمات قیمتگذاری را در لحظه تغییر دهند.
فراتر از ارائه بینش های تحلیلی، دپارتمان مالی همچنین مسئول چهارچوب بندی بحثها در مورد عملکرد شرکت و اقدامات لازم برای بهبود آن است. برای مؤثر بودن، کارکنان مالی باید بتوانند موارد ذیل را ارائه دهند:
- بینش واضحتر، با بیان عملکرد بدون ابهام، برجسته کردن کمبودها در برابر نتایج مورد انتظار، و همچنین عوامل اساسی و زمینهای که دلیل وقوع این شکافها را نشان میدهد.
- بینش سریعتر، به طوری که مدیریت بتواند عملکرد اخیر را درک کرده و قاطعانه و با سرعت تصمیماتی برای تغییر مسیر آن اتخاذ کند.
- بینش غنیتر، مبتنی بر مجموعه دادههای قویتر از منابع با تنوع بیشتر، و دیدگاههای گستردهتری نسبت به آنهایی که فقط بر اساس دادههای مالی داخلی هستند. به عنوان مثال، پیشبینیهای سود را میتوان در مقابل عملکرد کلی بخش در نظر گرفت. با استناد به بینشها بر روی مجموعه دادههای چندعاملی که شامل منابع داده داخلی و خارجی میشود، سازمانها دید واقعیتری از نتایج عملکرد احتمالی به دست میآورند و احتمال اینکه شوکهای غیرمنتظره پیشبینیها را با خطا مواجه کند، کاهش میدهند. سازمانهای مالی که میتوانند سناریوهای متعددی را شبیهسازی کنند، برای رویدادهای خطرناکی همچون همهگیری COVID-19 مجهزتر هستند.
دو اقدام دیگر نیز میتواند به بهبود بینش و تصمیمات مشتق از آن کمک کند. اقدام اول بر آموزش تمرکز دارد (به ویژه در تکنیکها و فنآوریهای تحلیلی، تجسم دادهها، و منحرفسازی) است. در صنایعی که این ابزارها جدید هستند، مزیت رقابتی بالقوه ای که ارائه می دهند زیاد است، با این حال تعهد بالایی نیز ایجاد میکند.
بخشهای دیگر میتوانند در مورد این که چطور بهترین کارکنان را استخدام کنند، الهام بخش باشند. به عنوان مثال، یک شرکت برجسته مخابراتی دریافت که نیمی از کارکنان دفتر پشتیبان فاقد مهارتهای فنی مورد نیاز برای رسیدن به اهداف آتی هستند، و ۴۲ درصد در جایگاههایی بودند که بعید به نظر میرسید در یک دهه وجود داشته باشند. این شرکت به جای حذف کارکنان، آنها را تشویق کرد تا شکافهای توانایی خود را ارزیابی کرده و مهارتهای جدید بیاموزند. در سال اول، این برنامه شرکت را قادر ساخت تا 40 درصد از فرصت های شغلی جدید را با نامزدهای داخلی پر کند.
دومین اقدامی که شرکتها میتوانند انجام دهند، افزایش کیفیت و جایگاه نقشهای شریک تجاری ارشد مالی است. افرادی که در این سمتها قرار دارند به تجربه و دیدگاه عمیقی نیاز دارند تا دلایل عملکرد ضعیف را بررسی کرده و بر علیه فرضهای مالی محافظه کارانه یا غیر ضروری که ممکن است در طرحهای کسبوکار مطرح شود، تکیه کنند. تطبیق افراد با عملکرد بالا با این نقشهای حیاتی یک جزء ضروری برای تبدیل قابلیتهای تحلیلی به نتایج تجاری قابل تحقق است.
الزام 4- مدل عملیاتی مالی را با قابلیتهای جدید تقویت کنید
سازمان های مالی در حال حرکت به سمت یک مدل عملیاتی جدید هستند که به کارکنان اجازه می دهد کار خود را به سرعت و به صورت پویا تنظیم کنند تا بتوانند روی مهم ترین موضوعات پیش روی سازمان خود تمرکز کنند. این نه تنها به روشی متفاوت برای سازماندهی نحوه انجام کار، بلکه به نوع متفاوتی از حرفه مالی نیز نیاز دارد.
برای کاهش تلاشهای انجام شده در وظایف عملیاتی، مدل عملیاتی مالی جدید از یک هسته کوچکتر شروع میشود، با استانداردهای داده سختتر، شیوههای جدید مدیریت داده، اتوماسیون پیشرفته و یکپارچهسازی با طیف وسیعی از فناوریهای دیجیتال مرتبط. اجرای این مدل شامل یک سری تغییرات است.
- تقسیم سلسله مراتب سنتی به شبکههای مسطح از تیمها: مدل شبکهای به شرکای تجاری اجازه می دهد تا از مجموعهای مشترک از تحلیلگران استفاده کنند که بر اساس اولویتهای تجاری کاملاً تعریف شده و توافق شده به موارد کاری خاص تخصیص میگردند.
- بسیج تیمهای موقت برای ارائه بینش عمیقتر در مشکلات تجاری: ایجاد این ظرفیت از اصول کاری چابک پیروی میکند، مانند راه اندازی اسپرینت برای شناسایی، طراحی و اجرای تحلیل های مالی که بینشهایی را در مورد چالشهای تجاری ارائه میدهد.
- پیادهسازی مهارتهای دیجیتال در سراسر سازمان: این قابلیتها ممکن است شامل برنامهنویسی الگوریتمهای ربات، استفاده از نرمافزار تحلیلی، یا یادگیری نحوه ترجمه دادههای تجاری به بینشهای عملی باشد.
- ایجاد یک هسته از رهبران مالی آگاه از کسبوکار با موقعیت برای درگیر کردن رهبران شرکت: تقویت چرخش شغلی، هم در امور مالی و هم بین امور مالی و کسبوکار، کادری از متخصصان ماهر ایجاد میکند که میتوانند به راحتی در سراسر سازمان حرکت کنند. برای چرخش در امور مالی، یک شرکت خودروسازی، به مدیرانی نیاز دارد که پیش از ارتقا به سمتهای بالاتر، حداقل در دو بخش متفاوت ، دو دپارتمان مالی متفاوت و دو کشور متفاوت فعالیت کرده باشند. یکی دیگر از شرکتهای خودروسازی، به مدیران ارشد مالی نیاز دارد که در بخشهای غیر مالی به صورت چرخشی فعالیت داشته باشند. در هر دو مورد، تأکید بر ایجاد قابلیتهای عملیاتی و رهبری (و همچنین مالی فنی (Technical Finance)) عاملی متمایز و تعیینکننده است.
- تقویت مهارتهای مالی با ایجاد یک ماتریس صلاحیت دقیق و شفاف: این مجموعه دقیق از استانداردها به بحث در مورد استعدادهای مالی در معیارهای عینی کمک میکند و مدیران و افراد را قادر میسازد تا از میان اقدامات صریح ایجاد قابلیت برای حمایت از پیشرفت شغلی انتخاب کنند. برای مثال، ممکن است از افراد حرفهای در یک مجموعه مهارتی خواسته شود که حداقل ده درصد از زمان خود را صرف کمک به توسعه مهارتهای سایر کارکنان کنند.
- ایجاد انگیزههای رسمی و غیررسمی برای توسعه مهارت: به عنوان مثال میتوان به پیونددادن انگیزهها به توسعه دانش و توانایی، تعیین اهداف صریح برای ارتقای داخلی برای تأمین مالی موقعیتهای رهبری، و به رسمیت شناختن صریح دستاوردهای مدیرانی که با مربیگری تیمهای خود، توسعه مهارتها را تقویت میکنند، اشاره کرد.
این مراحل اخیراً در یک تولیدکننده کالاهای مصرفی جهانی در حال توسعه یک سیستم مدیریت عملکرد جدید گرد هم آمده اند. این تلاش مجموعهای از شاخصهای عملکرد کلیدی استاندارد (KPI) را ایجاد کرد که به نقشه راه کلی ارزشآفرینی سازمان متصل شده و به هر لایه از ساختار مدیریت تقسیم میشود.
پس از هماهنگ کردن این اقدامات در چندین واحد تجاری و جغرافیایی، این شرکت سپس یک دریاچه داده (Data Lake) را اجرا کرد تا تمام معیارها را در خود جای دهد و اطلاعات را در زمان واقعی جمع کند. در عوض، دریاچه داده از داشبوردهای بیدرنگی پشتیبانی میکند که KPI و دادههای عملکرد مالی را از دفتر کل نشان میدهند و امکان بررسی لایههای پایین را فراهم میکند. این ابتکار موفق شد زمانی را که تیم برنامهریزی و تحلیل مالی صرف جمعآوری، ارائه و دستکاری دادهها میکرد تا 65 درصد کاهش دهد.
در مرزهای اثربخشی، رهبران مالی بسیار فراتر از مهارتهای مالی اهمیت دارند. تصمیمات آنها هر روز عملکرد کل سازمان را هدایت میکند. از طریق چهار الزام، عملکرد مالی نسل بعدی میتواند بینش، عملکرد و قابلیتهای برنامهریزی را ایجاد کند که رهبران برای حمایت از تصمیمگیری پویا در طول دهه آینده به آن نیاز دارند.
منبع : McKinsey